بوس بوس

خوشگل مامان چند روزی هست عین پروانه دور مامان میچرخی و از هر طرفی که میرسی یه بوس آبدار و با صداااااا نثار گونه ی مامان میکنی ......
اینقدررررررررر بوسه هات و دوس دارم دراون لحظه منم محکم بغلت میکنم و میبوسمت و تو میخندی و میری بعد از چند دقیقه دوباره بر میگردی ودوباره همه چی تکرار میشه
حتی وقتی ببینی مامان تو فکره یا ناراحته میدونی چیکار کنی....
مادر فدای اون بوسه های قشنگت
دیروز عصر بابایی نبود دیدم حیفه تو این هوای خوب خونه باشیم لباست و تنت کردم و با هم رفتیم پارک...سری قبل که تو این پارک برده بودمت تو کریر بودی تمام مدت و عین یه بچه خوب خوابیده بودی اما این سری آروم و قرار نداشتی و همش دور حوض آب میچرخیدی و دست تو آب میکردی وقتی میخواستیم برگردیم لباست خیس بود...دستتو به من نمیدادی و همش برا خودت میدویدی
اما بیشتر کنار آب ها بودی و میگفتی آب...........آب بازی....
اینقدر بیرون رفتن و دوس داری که اصلا به فکر خوردن نمیافتی وقتی تو ماشین نشستیم تازه یاد آب افتادی تشنه ات بود...نصف بطری آب و خوردی نازنینم...بستنی و ....هم اصلا نمیخوری فقط شکلات دوس داری اونم میوه ای .......کاکائو نمیخوری...

دنیا فهمید خیلی حقیر است
وقتی گفتم
یک موی تو را به او نمیدهم