برای تک نهال زندگی ام

روزمرگی ها

1394/10/29 13:16
نویسنده : مامی
239 بازدید
اشتراک گذاری

ماهی که گذشت ماه سختی برا مامانی بود امتحاناتم  کم کم شروع میشد و من مجبور شدم روزای تعطیل چند ساعتی بذارمت خونه مادر جون تا بتونم کمی درس بخونم عصرها هم تو همکاری میکردی و کمی میخوابیدیخندونکمنم به درسام میرسیدم شکر خدا بخوبی تموم شد

دیگه از پسر شیرین زبونم بگم که خیلی قشنگ صحبت میکنه  گاهی هم کلماتی و دست و پا شکسته میگه که باعث شیرین تر شدنش میشه مدام به بابا و مامانش ابراز علاقه میکنه..و آخر صحبتاش یه عزیزم هم چاشنی میکنهمحبت خلاصه اینکه حسابی از ما دل میبره
جدیدا هم دختر داییاش اسمش و گذاشتن مژهقه قههدیگه بگم  یکسره میگه لپتاپ میخوامسکوت اما دوست ندارم فعلا چشای نازش و با اون خسته کنه

دیگه اینکه بسیار احساس تنهایی میکنه هر جا میره دیگه برگردوندنش بخونه کار بسیار سختی هستخجالت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)