برای تک نهال زندگی ام

این روزها

1393/10/4 12:09
نویسنده : مامی
191 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دومین روز ربیع الاول هست ماه صفر شکر خدا بخوبی گذشت دیروز معین پسر دختر خاله مامانی و بابایی به سلامت بدنیا اومد...مامانی هم رفت بیمارستان اما ازونجایی که تو رو نمیتونستم ببرم قول دادم امروز فردا با بابایی بریم خونشون تا تو نی نی رو ببینی
خوب این روزها تو خونه مادر جون حسابی با ماشین سنگینت به قول خودت بازی میکنی...تو بازی کردن با اون حسابی وارد شدی عین فرفره حال و پذیرایی و میری و برمیگردی دور میزنی گاهی بارها و بارها دور خودت میچرخی ...و من با تعجب به این فکر میکنم چطور ماشین و کنترل میکنی!!!
حدود سوال کردنت از مرز رد شده بارها و بارها سوال میکنی و اگه جواب من اشتباه باشه بهم هشدار میدیخندونککه مامان مثلا دندون(خمیر دندون)هس
وقتی از جلوی مهد کیان رد میشیم با خوشحالی میگی مامان کودک! و منظورت دردونه من همون مهد کودک هست...یه بار با مامان رفتی دنبال کیان و رو حیاط کمی با تاب و سرسره و چرخ و فلک بازی کردی اما عاشق مهد کودک شدی امیدوارم این علاقه ات همچنان باقی بمونه چون از سال آینده تصمیم دارم بذارمت مهد عزیز دل مادر..
چند روزی تو تعطیلات کنار هم بودیم و همین مدت کوتاه وابستگیت به مامانی بیشتر شد...غذا و داروت و فقط مامان باید بهت بده..حتی با بابایی دسشویی هم نمیری دست مامان و میگیری و میگی مامان بیاد..فدای تو دردونه یکی یه دونه ام شم من...همیشه دعام به رگاه خدا این بوده و هست.....خدا حفظت کنه مادربوس

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان سارینا
4 دی 93 12:36
سلام خوبید ماشا الله چه پسر ناز و خوشکلی دارین خدا حفظش کنه . دوست داشتین به وبلاگ دخترم یه سر بزنین خوشحال میشیم.